حنانه جون حنانه جون ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

ღღ یکی یدونه مامان و بابا ღღ

10 ماهگیت مبارک

دختر قشنگم   ماهگیت مبارک   کلماتی که حنانه جونم میگه بوبا=بابا هوما=مامان دد=دد ب=آب دستاتو میگیریم تاتی تاتی میکنی ولی تا دستاتو ول میکنیم سریع میشینی یه کم میترسی  دندون هم در نیاوردی وزن=7850 قد=76 قربونت برم اشاره کردن یاد گرفتی عاشق ماشین مثل پسرا رفته بودیم خونه دایی رضا همش با ماشین امیر محمد باری میکردی از اونجا که اومدیم رفتم برات یه ماشن پلیس خریدم کلی ذوق کردی با یه دستت میبریش و چاردست و پا میری خیلی با نمک شدی  قربونت برم بوووووووووووووووووووووووووووووووسسس ...
20 فروردين 1393

نه ماهگیت مبارک

ماهگیت مبارک   دختر قشنگم دیروز نه ماهه شدی قربونت برم روز به روز بیشتر خودتو تو دل مامان جا میکنی   خیلییییییییییییییی خیلییییییییییییییییییییی دوست دارم هر وقت که نگات میکنم عشق مادری رو با تمام وجودم حس میکنم و همیشه از خدا میخوام این احساس قشنگو به همه عطا کنه الهی آمین صبح برای چکاب 9 ماهگی بردمت بهداشت قد 74 دور سر 44 وزن 7500 همه جی خوبه اما وزنت تغییری نگرده و من مثل همیشه نگرانم و غصه میخورم آخه چراااااااااااااا هر کس میبینه میگه لاغر شدی و من هر وقت مشنوم بیشتر ناراحت میشم ولی خداروشکررررررررررر که سالمی ...
20 اسفند 1392

ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) مبارک باد

امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد میلاد شیر دخت علی، شیر داور است سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است   ...
15 اسفند 1392

احوالات حنانه در ماه نهم

دختر خوشگلم این روزا خیلی سرم شلوغه از یه طرف کارای عید از طرف دیگه هم اینکه شما خیلی شیطون بلا شدی در عین حال بسیار بسیار وابسته الانم چون صبح زود بیدار شده بودی و رفته بودیم بیرون خیلی خسته شدی و خوابیدی منم کارامو کردم گفتم بیام وبلاگتو بروز کنم    اول از همه اینکه وقتی میخوام بهت غذا بدم یا پوشکتو عوض کنم فرار میکنی از یه جهت خوشم میاد که بازی میکنی از یه جهتم عصبانیم میکنی چند روزیه که بد غذا شدی ناز میکنی برای مامان قربونت برم خیلی نگرانم آخه برای چکاب 8 ماهگی بردمت   وزنت 7500 بود قدت و دور سرت خوب بود میگن به خاطر جنب و جوش زیادته نمیدونم ولی خدارو هز...
15 اسفند 1392

کیک خوشمزه

روز هشتمین ماهگردت مامانی برات کیک درست کرد اولین بارم بود که با خامه درست میکردم ولی بد نشد خوشمزه شد بابایی هم خیلی خوشش اومد   به دلیل کمبود امکانات به جای شمع روش 8 تا حلقه پرتقال گذاشتم هههههههههه    دختر شیطونم آروم نمینشستی که مامان عکس بگیره مجبور شدم اینطوری عکس بگیرم   ولی مامانی پیشرفت کرد روز ولنتاین اینو برای بابایی پختم خیلی خیلی خوشمزه  شد  یه کم هم خوشگل تر     ...
30 بهمن 1392