حنانه جون حنانه جون ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

ღღ یکی یدونه مامان و بابا ღღ

احوالات حنانه در ماه نهم

1392/12/15 22:51
نویسنده : مامان
327 بازدید
اشتراک گذاری

دختر خوشگلم این روزا خیلی سرم شلوغه از یه طرف کارای عید از طرف

دیگه هم اینکه شما خیلی شیطون بلا شدی در عین حال بسیار بسیار

وابسته الانم چون صبح زود بیدار شده بودی و رفته بودیم بیرون خیلی

خسته شدی و خوابیدی منم کارامو کردم گفتم بیام وبلاگتو بروز کنم 

 

اول از همه اینکه وقتی میخوام بهت غذا بدم یا پوشکتو عوض کنم فرار

میکنی از یه جهت خوشم میاد که بازی میکنی از یه جهتم عصبانیم

میکنی چند روزیه که بد غذا شدی ناز میکنی برای مامان قربونت برم

خیلی نگرانم آخه برای چکاب 8 ماهگی بردمت

 

وزنت 7500 بود قدت و دور سرت خوب بود میگن به خاطر جنب و جوش

زیادته نمیدونم ولی خدارو هزاران مرتبه شکر که سالمی عزیزم انشالله

زودی تپلی میشی

و اما اینکه کنار مبلا وایمیستی و دستتو میگیری و راه میری ولی من و بابا

که میخوایم نگهت داریم که بدون کمک وایستی سریع میشینی یه کم

میترسی دس دسی و بای بای بلد بودی ولی بای بای و یادت رفته

 

دیروز خیلی واضح گفتی بابا    ماما    

 

دیروز داشتی تو روروئک میپریدی بالا و پایین خیلی به شدت که یکی از

بنداشم پاره شد منم با شوخی گفتم بذار سالم بمونه برای داداشت که

هنوز به دنیا نیومده که قصد داریم اگه خدا بهمون یه پسر بده اسمشو بذاریم محمد منم هی صدا کردم محمد که ببینم چکار می کنی که یه

دفعه خیلی اتفاقی گفتی محم خیلی ذوق کردم برات فدات بشه مامان

 

و دیگه اینکه 24 بهمن تولد مامان بود و بابا یه کیک گرفت و یه جشن 3

نفره گرفتیم

 

همون روز بابا برات یه تاب خرید که خیلی دوسش داری هر وقت میگم

تاب تاب عباسی سریع اونجا رو نگاه میکنی

 

هر وقت میگم آب میخوری سریع آشپز خونه رو نگاه میکنی و هر وقتم

میگم بابا در ورودی رو نگاه میکنی 

 

6 اسفند دایی اینا و خاله اینا اومدن کلی بهت خوش گذشت رفتیم شهر

بازی پروما با اینکه نمیتونستی تنهایی تو وسایل بشینی ولی چون همه

جا رنگی رنگی بود خوشت میومد

 

اینم یه مدل خوابیدن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان فاطمه
17 اسفند 92 16:08
تولدت مبارک دوست خوبم البته با کلی تاخیر وای وای شیطون بلا رو ببین قربونت برم حنانه خانوم ناز نازی تابت هم مبارک باشه خیلی خوشگله
مامان ریحان
17 اسفند 92 18:40
تولدت مبارک مامان عزیز ای جانم حنانه خانم خدا حفظش کنه عزیزم
مامان
پاسخ
ممنونم
الهام مامان امیرعلی جیگر
17 اسفند 92 22:01
چه ناناسه این حنانه جان. فداش / تولدتون هم مبارک/ راستی عزیزم با مطلب جدید و عکس های جدید آپم سربزن و نظربدید امیرعلی خوشحال میشه
مامان
پاسخ
خدا نکنه خاله / ممنونم
مامان حنانه زهرا
18 اسفند 92 12:38
خصوصی گلم عزیزم منم اصلا فرصت پیدا نمیکنم بس که دخملم شیطون شده.اینقد چیزا باید بنویسم که نگو. ماشالله حنانه جون چقدر پیشرفت داشته قربونش برم
مامان
پاسخ
خدا نکنه خاله
آرزو-مامان آرمینا
22 اسفند 92 22:12
عسیس دلم من عاشق معصومیت تو خوابتماااااااااااا خدا نگهدارت باشه جیگر طلا