حنانه جون حنانه جون ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

ღღ یکی یدونه مامان و بابا ღღ

عزیزم بالاخره خودمون بردیمت حموم!!!!!!!!

عزیز دلم امروز 25 روزگیته دیروز با بابایی بردیمت حموم آخه تا حالا مادر جون میبردت حموم بابایی تو رو نگه داشت و منم شستمت  فدات بشم که تو اینقدر حموم دوست داری نق نمیزدی با او چشمای خوشگلت اینور و اونورو نگاه میکردی ...
15 تير 1392

روز های با دخترم

دختر نازم این روزا دیگه وقت سر خاروندن ندارم حسابی مشغول  شما شدم وقتی هم که شما میخوابی باید به کارای خونه برسم ظرف میشورم و جارو میکنم اتو میکشم و ....... می بینی چه   مامان زحمت کشی داری ههههههههههه عزیزم خیلی دوست دارم روز به روزم به این دوست داشتنم اضافه میشه د یشب دل درد گرفته بودی اصلا طاقت گریتو ندارم 2 ساعت دلت درد میکرد بابای مهربونتم       از خواب بیدار شده بود و همش نگرانت بود و بغلت میکرد تا آروم شی ایشالا که هیچوقت دل درد نگیر   ی و همی شه سال...
14 تير 1392

اولین خنده فرشته کوچولوی من******

فرشته مامان ماشالا از همون اول هم خنده رو بودی ولی همش تو خواب میخندیدی   دو     روزه وقتی تو چشمام نگاه میکنی و من باهات حرف میزنم برام تو بیداری هم میخندی       انگار که دنیا رو بهم دادن هر وقت که برای مامان میخندی این تویی اینم من ...
14 تير 1392