واکسن دو ماهگی
عزیز دلم یکشنبه 20 مرداد بردمت برای واکسن خودم تنها بودم دوست
داشتم یکی باهام میومدکه اون شما رو بگیره آخه من طاقتشو نداشتم
که تورو تو بغل خودم اذیت کنن خلاصه اینکه نشستم تا نوبتمون شد
رفتیم داخل اول خانم بهداشت گفت که بذارمت توی ترازو منم
گذاشتمت
قربونت برم 5 کیلو و نیم شده بودی بعدس گذاشتمت رو میز که قدتم
اندازه بزنه ماشاالله 59 هم قدت بود
بعدش خانم بهداشت گفت بشین رو صندلی و شلوارشو در بیار منم
نشستم و دگمه های شلوارتو باز کردم قبل از واکسن قطره فلج اطفال
ریخت تو دهنت بعد واکسنو آماده کرد و آورد منم رومو کردم اونطرف که
نبینم
واکسن و که زد جیغت درومد الهی که مامان فدات بشه و تو گریه نکنی
تا اون یکی رو بیاره بغلت کردم باهات حرف میزدم و قربون صدقت
میرفتم صدای منو که شنیدی آروم شدی ولی یکی دیگه از واکسنات رو
نزده بود اونو که زد به من گفت دیگه میتونی بری رفتیم اتاق بغلی
خیلی گریه کردی هر کاری کردم شیر نخوردی باهات حرف زدم تا آخر تو
بغلم خوابیدی اومدیم خونه هم آروم بودی تا یه دو ساعتی ولی اون روز
همش سر پا میچرخوندمت که گریه نکنی شبشم بیدار موندم که
خدایی نکرده تب نکنی خدارو شکر
زیاد تب نکردی البته بهت هر 4 ساعت استامنیوفن میدادم
ان شاالله همیشه سلامت باشی گلم