حنانه جون حنانه جون ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

ღღ یکی یدونه مامان و بابا ღღ

واکسن دو ماهگی

1392/5/26 16:43
نویسنده : مامان
212 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم یکشنبه 20 مرداد بردمت برای واکسن خودم تنها بودم دوست

داشتم یکی باهام میومدکه اون شما رو بگیره آخه من طاقتشو نداشتم

که تورو تو بغل خودم اذیت کنن خلاصه اینکه نشستم تا نوبتمون شد

رفتیم داخل اول خانم بهداشت گفت که بذارمت توی ترازو منم

گذاشتمت

قربونت برم 5 کیلو و نیم شده بودی بعدس گذاشتمت رو میز که قدتم

اندازه بزنه ماشاالله 59 هم قدت بود

بعدش خانم بهداشت گفت بشین رو صندلی و شلوارشو در بیار منم

نشستم و دگمه های شلوارتو باز کردم قبل از واکسن قطره فلج اطفال

ریخت تو دهنت بعد واکسنو آماده کرد و آورد  منم رومو کردم اونطرف که

نبینم

واکسن و که زد جیغت درومد الهی که مامان فدات بشه و تو گریه نکنی

تا اون یکی رو بیاره بغلت کردم باهات حرف میزدم و قربون صدقت

میرفتم صدای منو که شنیدی آروم شدی ولی یکی دیگه از واکسنات رو 

نزده بود اونو که زد به من گفت دیگه میتونی بری رفتیم اتاق بغلی

خیلی گریه کردی هر کاری کردم شیر نخوردی باهات حرف زدم تا آخر تو

بغلم خوابیدی اومدیم خونه هم آروم بودی تا یه دو ساعتی ولی اون روز

همش سر پا میچرخوندمت که گریه نکنی شبشم بیدار موندم که

خدایی نکرده تب نکنی خدارو شکر

زیاد تب نکردی البته بهت هر 4 ساعت استامنیوفن میدادم

ان شاالله همیشه سلامت باشی گلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان محمد جان
27 مرداد 92 7:23
سلام بانو
محمد جان هم هشت شهریور واکسن یک سالگیش رو داره
خدا خدا میکنم اذیت نشه
انشاءالله هیچ بچه ای اذیت نشه


سلام دوستم
ان شاالله
مامانی درسا
30 مرداد 92 0:01
دوست من ظاهرا" مشکلی در ارتباطمون برا چت کردن پیش اومده خواستم خبر بدم ..... فکر نکنید نخواستم باهاتون حرف بزنم از آشنایی تون خوش بختم دختر گلتونو ببوسید


عزیز من منم از آشناییتون خوشبختم ممنون
زنبق
30 مرداد 92 8:39
سلام.پیام خصوصی براتون گذاشتم و تقریبا همه ی نوشته های وبلاگتون رو خوندم...
ببوسید حنانه خانوم گل رو...
خدا نگه داره براتون.
التماس دعا


سلام ممنون خاله جون که وقت گذاشتی
حنانه هم روی ماه خاله رو میبوسه
زنده باشی محتاجیم به دعا
مامان حنانه زهرا
31 مرداد 92 15:22
خداحفظش کنه پس چراعکس نذاشتین ازش؟ عزیزم شمام لینک شدی