حنانه جون حنانه جون ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

ღღ یکی یدونه مامان و بابا ღღ

احوالات دخملی در ماه چهارم

1392/8/19 10:50
نویسنده : مامان
217 بازدید
اشتراک گذاری

4 ماهگیت رفتیم تا 12 روز موندیم خونه پدر جون اینا خیلی خوش گذشت این دو تا عکسم مال اون موقست

 

مامان فدای خنده هات بشه انشاالله همیشه بخندی قربونت برم

اینم لباسی که همسایه مامان جونی برای سیسمونیت بافته خیلی دوسش دارم البته هنوز هوا

اونقدر سرد نیست همینطوری تنت کردم که عکس بگیرم

 

 

عزیز دلم 4 ماهگیت خیلی سخت گذشت تا جایی که یادمه برات تعریف میکم  اول اینکه من

مریض شدم و دکتر گفت تا سه روز شیر ندم بهت و بریزمش دور بابا هم زنگ زد به دکترت

پرسید که چه شیر خشکی بهت بدیم و شیر خشک نان 1 برات گرفتیم تا این سه روز بخوری

شیر خشک همانا گریه های وحشتناک شما همانا...........

 

سه روز گذشت دیگه شیر خودمو بهت دادم بازم در کنارش شیر خشک میدادم  3 ماه 10

روزت بود که عروسی عمه کوچیکت شد الانم تو عکس پایین آماده شدیم که برای ناهار بریم

خونه مادر جون که شبشم بریم تالار  اینقدر گریه کردی که نذاشتی برم آرایشگاه خیلی ساده 

رفتیم چه عروسی فقط خدا خدا میکردم زودتر تموم شه بیایم خونه خیلی وحشتناک گریه میکردی

که اونجا فهمیدم به خاطر شیر خشکست و دیگه بهت ندادم یه کم بهتر شدی بعدا که بردمت دکتر

دکتر گفت حساسیت به پروتئین گاوی داری ی منم رزیم نوشت که یه سری چیزا رو نخورم

خدارو شکر از وقتی که رزیم گرفتم خوب شدی خداروشکر اینقدر گریه کردی که بالباست عکس

ازت توی تالار نگرفتم البته تالار هم سرد بود و سرهمی تنت کردم ولی خوب فیلمبردارشون از

من و تو بابایی و عمه جونت عکس گرفت خوبه باز یادگاری برامون موند

 

عکس بالا هم اون لباسی که تو عروسی نشد بپوشی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

کبری مامان آنیتا
19 آبان 92 20:42
iهزارماشاالله چه دختر نازی هستی عزززززززززززززیزم بووووووووووووس
مامان حنانه زهرا
28 آبان 92 21:20
چه عکسای نازی.خیلی خیلی خیلی ناز شده گل دخملمون
کبری مامان آنیتا ((آنیتا عسل مامان وبابا))
9 آذر 92 1:38
قربون اون نگاه ناز پاک بشم عزیزی