حنانه جون حنانه جون ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

ღღ یکی یدونه مامان و بابا ღღ

نه ماهگیت مبارک

ماهگیت مبارک   دختر قشنگم دیروز نه ماهه شدی قربونت برم روز به روز بیشتر خودتو تو دل مامان جا میکنی   خیلییییییییییییییی خیلییییییییییییییییییییی دوست دارم هر وقت که نگات میکنم عشق مادری رو با تمام وجودم حس میکنم و همیشه از خدا میخوام این احساس قشنگو به همه عطا کنه الهی آمین صبح برای چکاب 9 ماهگی بردمت بهداشت قد 74 دور سر 44 وزن 7500 همه جی خوبه اما وزنت تغییری نگرده و من مثل همیشه نگرانم و غصه میخورم آخه چراااااااااااااا هر کس میبینه میگه لاغر شدی و من هر وقت مشنوم بیشتر ناراحت میشم ولی خداروشکررررررررررر که سالمی ...
20 اسفند 1392

ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) مبارک باد

امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد میلاد شیر دخت علی، شیر داور است سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است   ...
15 اسفند 1392

احوالات حنانه در ماه نهم

دختر خوشگلم این روزا خیلی سرم شلوغه از یه طرف کارای عید از طرف دیگه هم اینکه شما خیلی شیطون بلا شدی در عین حال بسیار بسیار وابسته الانم چون صبح زود بیدار شده بودی و رفته بودیم بیرون خیلی خسته شدی و خوابیدی منم کارامو کردم گفتم بیام وبلاگتو بروز کنم    اول از همه اینکه وقتی میخوام بهت غذا بدم یا پوشکتو عوض کنم فرار میکنی از یه جهت خوشم میاد که بازی میکنی از یه جهتم عصبانیم میکنی چند روزیه که بد غذا شدی ناز میکنی برای مامان قربونت برم خیلی نگرانم آخه برای چکاب 8 ماهگی بردمت   وزنت 7500 بود قدت و دور سرت خوب بود میگن به خاطر جنب و جوش زیادته نمیدونم ولی خدارو هز...
15 اسفند 1392

کیک خوشمزه

روز هشتمین ماهگردت مامانی برات کیک درست کرد اولین بارم بود که با خامه درست میکردم ولی بد نشد خوشمزه شد بابایی هم خیلی خوشش اومد   به دلیل کمبود امکانات به جای شمع روش 8 تا حلقه پرتقال گذاشتم هههههههههه    دختر شیطونم آروم نمینشستی که مامان عکس بگیره مجبور شدم اینطوری عکس بگیرم   ولی مامانی پیشرفت کرد روز ولنتاین اینو برای بابایی پختم خیلی خیلی خوشمزه  شد  یه کم هم خوشگل تر     ...
30 بهمن 1392

8 ماهگی

دختر خوشگلم 8  ماهگیت مبارک   8 ماه گذشت من هر روز نسبت به تو عاشق تر عاشق ترم نمی دانم چه حسی هست این عاشقی ؟ وقتی می نشینم ، وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارم وقتی صدایی می اید دوستت دارم ، وقتی سکوت است دوستت دارم چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای اینم عکس الانه که مثل فرشته ها خوابیدی ...
18 بهمن 1392

شیرین کاریای حنانه

سلام دختر گلم الهی که من فدات شم روز به روز داری دوست داشتنی تر میشی  و همچنین شیطون تر دیگه کم کم دارم از وسایل خونه که خطر ناکه بر میدارم انشالله خدا همیشه نگهدارت باشه   چند روز پیش نمیدونم نخ از کجا پیدا کرده بودی و خورده بودی   دیشب گریه میکردی منم نمیدونستن چرا گفتم شاید تشنته آب برات آوردم همچین میخوردی که گفتم الان دل درد میگیری کلی آب خوردی           که تو این روزا اعصابمو خورد میکنه اینه که تا از کنارت جم میخورم غش میکنی و گریه که نرو آخه دختر قشنگم من کار دارم باید به کارام برسم   ...
10 بهمن 1392

حنانه و مسافرت

سلام دخترکم تعطیلات آخر هفته رفتیم خونه پدر جون اینا خیلی وقت بود که نرفته بودیم خیلی خوش  گذشت هم به من هم به شما الانم چند تا از عکسا رو میذارم     ***برای دیدن بقیه عکس ها به ادامه مطلب بروید*** اینم عکس شما با محدثه جون(دختر خاله سمانه)   اینقدر شیطونی کردی تا آخر موهاشو کشیدی خاله قربونش بره هیچی نگفت همینطوری نگاه میکرد آخه بچه به موهای محدثه چکار داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟     اینا هم به ترتیب از راست به چپ محدثه جون -معصومه جون- مرضیه جون- ریحانه جون-علی جون   اینم عکس شما و بابایی ...
2 بهمن 1392